۱۴۰۰ تیر ۲۵, جمعه
امروز اجرا داشتم. یه اجرای آنلاین نه چندان خوب. کار پایانترم کلاس گنجه. من بازیگر بودم. از معدود دفعاتی که بازیگر بودم و شانس دیده شدن داشتم. کار رو خوب درآورده بودم. گروه رو هم دوست داشتم. کلا بهم خوش گذشت. ولی هبچکس کارم رو ندید. نه مارال، نه مامانبابام، نه نازنین، نه مبین. کارم برای هیچکس ارزش نداشت. کاری که چهار ماه براش زحمت کشیدم برای هبچکدوم از آدمهایی که برام مهم بودن، مهم نبود. به وقتهایی فکر میکنم که همشون نیاز به دیده شدن داشتن و دبدمشون. به این که اگر برعکس بود به هر طریقی یه طوری اون کار رو میدبدم. دبده نشدم. ارزشی نداشتم. چه دردی بالاتر از این.
اشتراک در:
پستها (Atom)