۱۳۹۶ شهریور ۲۷, دوشنبه

کوچک و کوچک‌تر شدم. انگارکه آلیس باشم و داروی کوچک‌ شدن را خورده باشم. یا شلواری که در لباسشویی آب رفته‌است. آب رفتم و کوچک شدم. ریزِ ریز. ناپدید شدم، دیگه دیده نمیشدم. تا مچ پای انسان‌های اطرافم هم نمیرسیدم. اگر توجه نمیکردم زیر پاها له میشدم. به اطرافم که نگاه میکنم میبینم که برای آقای کناری مهم نیست که من زیر پایش هستم. برای خانوم سمت چپی هم همینطور. از کوچکی زیاد سبک شدم و رفتم بالا. برای هیچ‌کس مهم نبود که من بینشان نبودم. از بالا به جمعیت نگاه کردم. همه سرگرم کار خودشان. کسی نبود کسی را حس نمیکند. مانند شلواری که در لباسشویی آب رفته است. بی‌اهمیت،غیر قابل استفاده، دورریختنی. مانند کوچک‌ترین آلیس جهان؛ناپیدا.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر