خاطرات سیمون دوبووار بهترین چیزیه که دارم میخونم. امشب رسیدم به دغدغههای ارتباطیش در رابطه با سارتر و یکی از ملموسترین اتفاقات این روزهای منه که توضیحش داده. از اولش داره میگه که دیگه کتاب خوندن براش ارضا کننده نیست و بیشتر احساس میکنه که باید شروع کنه به نوشتن ولی این هم به خاطر ابنه که سارتر ازش میخواد و از اینکه سارتر رو ناامید کنه وحشت داره و میگه که چقدر این اتفاق باعث شده که اعتماد به نفسش بیاد پایین و در قبال سارتر ضعیف باشه. در نهایت میگه که: «به خود نوید دادن نجات از ناحیهی کسی غیر از خود، مطمئنترین وسیلهی دوییدن به سوی نابودی است.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر